شماره 1216-2010
20 بهمن 1388
پسرم جعبه آبرنگش را پیش رویم گذاشت
و از من خواست
برایش پرنده ای بکشم
در رنگ خاکستری فرو بردم
قلم مو را
و کشیدم چارگوشی را با قفل و میله ها!
شگفتی چشمانش را پر کرد :
اما این یک زندان است ...
نمی دانی چگونه یک پرنده می کشند ؟!
...
ملت ایران
ثانیه هاست که از نوازش فرزندانمان محروم شده ایم ، دقیقه هاست صدایشان را نشنیده ایم ، ساعت هاست چشم انتظارشان هستیم ، روزهاست آغوش هایمان را مامن دردها و شادی هاشان نکرده ایم ، هفته هاست در انتظار خبریم و ماه هاست که نمیدانیم به کدامین جرم ناکرده می بایست آنها را در زندان کنند ، چشم به در سائیده ایم و کفش به خیابان ها تا شاید دست کم خبری از ایشان یابیم اما صد افسوس که نه تنها اینگونه نشد که درشتی ها دیدیم از کسانی که مدعیان اخلاق و آزادگی هستند
با این همه اگر تنها درشتی ها بود تاب می آوردیم،اگر تنها فراق دلبرکانمان بود به حرمت ایران سکوت میکردیم و اگر تنها حبس بود تاب می آوردیم که فرزندانمان نه عزیزتر از دیگر فرزندان درحبس ایران و نه کم مسئولیت تر از آنان در راه پیشرفت کشور هستند.اما درداد و دریغا و صد افسوس که به ازای هر قطره اشک ما اتهامی بر اتهامات فرزندانمان افزوده میشود.بازداشت های بی دلبل کم بود که هم اینک اتهامات واهی نیز داغی شده بر داغهایمان.اتهاماتی که پیش از واهی بودنشان خنده ناکند.
هم وطنان
فرزندان ما را که جملگی به فریاد زدن بر سر مخالف خویش نیز رضا نمی دهند به ارتباط با گروهکهای تروریستی خارج نشین متهم می کنند، گروهی را به دلیل فعالیت در قالب احزاب و گروههای قانونی به اقدام علیه امنیت کشور متهم می کنند ، جگر گوشه هایمان را به دلیل نوشتن مطلبی در روزنامه ای یا وبلاگی به تبلیغ علیه نظام متهم کرده اند ، پاره های تنمان را از خلوت دعا و نیایش به درگاه خالق یکتا به کنج زندان برده اند و چنان کرده اند که خواست رهایی فرزندانمان از پروردگار نیز به اتهام بدل شده است. عضویت در شبکه های اجتماعی را به اتهام بدل کرده اند و ملاقات با فرزندان دلبندمان را به لطفی بی نهایت از سوی خود تعبیر میکنند ، در این بین ما مانده ایم که داد از که ستانیم .
ایرانیان
گفته می شود تاریخ بی رحمترین داور در دادگاه جهان است ، و در همه حال مظلومان را به داوری تاریخ دل خوش میکنند ، تا امروز تاریخ شود و داد مظلومان بستاند.اما در سکوت ما تاریخ کجا سوختن ما را در تب بی خبری از دختران و پسرانمان به یاد خواهد آورد؟ تاریخ کجا به یاد خواهد آورد اشکها و ضجه های ما را در غم دوری دلبرکانمان؟ تاریخ کجا و خون جگری که از دست مخلوق بی وجدان، شبانه به درگاه خالق شرح میدهیم کجا؟
هم میهنان
با قامتی به بلندی فریاد رنج هایمان را با شما باز گفتیم ، تا باشد گوش شنوایی در گوشه ای که به یاد آورد مادر بودن در این زمانه سخت ، بسیار سخت است. تا بداند که هر لحظه را با شوق در آغوش کشیدن دلبرکانمان به تاریخ می سپاریم اما از پا نمی افتیم.
ای مرغ گرفتار بمانی و ببینی
آن روز همایون که به عالم قفسی نیست
1-حوا ابراهیمی مادر سعید و مسعود نورمحمدی
2-مهین جواهری پور مادر مهرداد رحیمی
4-سکینه خرمن دیز مادر مهرداد اصلانی
5-زهرا رضا مادر حسین نورانی نژاد
6-صغری علیپور مادر پریسا کاکایی
7- طیبه فخری مادر عماد الدین باقی
8- عصمت کاشانی مادر سعید لیلاز
9- شهرزاد کریمان مادر شیوا نظر آهاری
10-فائزه ملکشاهی مادر سعید حائری
11-مرضیه محبی مادر سعید جلالی فر
12- معصومه ملول مادر مسعود باستانی
13- ملکه محمدی مادر سمیه عالمی پسند
14- نرگس موسوی مادر پیمان چالاکی
15- پروین مخترع مادر کوهیار گودرزی
16- ثریا محمد زاده مادر سعید کلانکی
17- عارفه نوری مادر مریم ضیاء
18- خدابس نظری مادر بهمن احمدی امویی